برای تو



























سکوت

و تنها تو که می دانی چه می گویم در این سرمای جان فرسا و در این زمهریر سخت تن فرسا و من در کلبه ای بی در ... نمی دانم که هستی و چه می جویی در این ژرفای پست این سکوت تلخ که یعنی پیروی از هرچه می گویند... خدای من نمی دانم که هستم من... چه می جویم و دیگر صبر نتوانم در اینجا آدمی یعنی سکوت و اشک و نه امید و نه منطق و نه انسان... بیتابم بیتاب آن نور فروزانی که این یخها بگشاید!!! نه... یک روزن به سوی نور... پناهم باش پناهم ای تو! که از این درد آگاهی...

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 10 تير 1391برچسب:,ساعت 12:6 توسط اسما|


آخرين مطالب
» فاصله
» . . .
» لیاقت
» یا ستار

Design By : Pichak